همانطور که از اسم پروژه مشخص است قرار نیست شما در حضورتان در این پروژه با یک تم پارک مواجه شوید، توجه طراحان پروژه بیشتر به مفهوم «سرمایه اجتماعی» در مقیاسی جهانی است که شاید پیش درآمدی برای حضور و مدیریت ابرپروژهای به نام «اکسپو ۲۰۲۲» باشد .
بااینحال به نظر میرسد پروژه حول سه خدمت اساسی میچرخد «غذا و نوشیدنی»، «سوغات و محصولات ملل» و «تفریح و سرگرمی»! بنابراین طراحان در نظر دارند که مخاطب را در این پروژه در یک چرخه کامل «لذت» قرار دهند. این استراتژی بیشتر مبتنی بر تأمین نیازهای مثلث مازلو البته در سطوح پائینی آن است؛ بنابراین معماری در خدمت این سه مفهوم است و قرار است برای شما حسی از مکان و تجربهای منحصربهفرد را ایجاد کند.
به نظر میرسد لیاوت طراحی پروژه فاقد الگوی مشخصی باشد اما شاید ترکیبی از «عصای جادویی» و «لیاوت حصیری» که بیشتر به درد پروژههای نمایشگاهی میخورد، توصیف کاملی است. اینطور به نظر میرسد که به دلیل استقبال از این پروژه در فازهای ابتدایی، فازهای بعدی بیشتر بهصورت الحاقی و بدون پیشبینی قبلی به پروژه اضافه شدهاند.
تمرکز بر هویت ملی در یک گفتگوی جهانی مخاطب را میتواند بارها به گلوبال ویلیج بکشاند. اتخاذ این استراتژی بسیار هوشمندانه و بر پایه یک نیاز عمومی است و واقعیت این است موشن گیت با همه جذابیتهایش این پتانسیل و تنوع را ندارد .
بهشخصه استایل لذت مخاطب ایرانی را نزدیک به الگوی مخاطبان گلوبال ویلیج میبینم. چرخه لذت با عنصر «خرید» کامل میشود و در چشم به هم زدنی متوجه میشوی که با ۲۰ دvهم ورودی به گلوبال ویلیج آمدی و با حداقل ۱۰۰۰ درهم خرید خارج میشوی! چیزی نزدیک به سه برابر موشن گیت ! این جریان نقدینگی بالا با ایجاد خردهفروشیها و انبوه خدمات تفریح و سرگرمی، سیکلی پویا در اقتصاد پروژه گلوبال ویلیج ایجاد میکند.
فراموش نکنیم ما داریم در مورد پروژهای صحبت میکنیم که به همت حاکمان دبی بیش از ۱۰۰ کشور از اقصینقاط جهان، در پارکی غیر مینیاتوری (بناهای مهمی که در مقیاس یکبهیک یا کمی کوچکتر و کمی بزرگتر را با الحاق بعضی عناصر مرتبط به هویتشان - ساختند و بیشتر تمرکزشان را به فروش سوغات یا خدماتشان گذاشتهاند) گردآمدهاند که شاید انتخاب الگوی بهرهبرداری از طراحی آن مهمتر باشد .
بنابراین، توجه به لایه خدمات پروژه از جمله سرویسهای بهداشتی، حملونقل داخلی و نقاط مکث مخاطب و حتی سکونت در این پروژه ضروری به نظر میرسد که میتوان گفت تا حدودی پیشبینیها دراینخصوص بهدرستی انجام شده؛ اما به نظر کافی نمیرسد.
به جز پلازای اصلی که تمرکز فضاسازی و فضای سبز در آن جا بهاندازه سرانه مخاطب بهدرستی پیشبینیشده بود، سایر فضاهای سبز بیشتر بهصورت لکههای منحصربهفرد دیده شده بودند و فضاهای غرفهها عموماً فاقد استراتژی مشخصی در خصوص لند اسکیپ بودند. بههرحال باتوجهبه زمان بهرهبرداری غیر دائمی این پروژه به نظر میرسد ضرورت توسعه زیاد به چشم نمیخورد و بیشتر تمرکز بر اقلیم کلی دبی در فصولی با شرایط آبوهوایی خوب، بوده است.
ما در گلوبال ویلیج رویکرد طراحی تم پارک نمیبینیم، در واقع شهربازی داریم با انبوهی ازرایدها و اترکشن ها و بازیها و ارکید گیم هایی که برای هر گروه سنی و مخاطبی پاسخ مناسبی دارد. مخاطب باید در این انبوه فرصتهای تفریحی گشتوگذار کند و پس از انتخاب در صفهای طولانی رایدها بایستد تا بازیها را تجربه کند. در واقع به نظر میرسد این «شادی جمعی» در گلوبال ویلیج بیشتر از موشن گیت بیشتر به چشم میخورد. تفاوت این دو شیوه خدمت تجربههای منحصربهفردی را برای مخاطب ایجاد میکند .
شهربازی گلوبال ویلیج یک چیدمان از رایدهای عجیبوغریبی است که گاهی در کنار اترکشن های معمولی و حتی خیلی ساده قرار میگیرند. نظام بهرهبرداری شهربازی به جز صندوق مشترک هیچ قاعده مشخصی ندارد بنابراین «هرجومرج» نظامیافتهای وجود دارد که شاید بتوان جزء جداناپذیری از سبک تفریح و سرگرمی مخاطب معمولی دانست. بهشخصه توجه به این دو زاویه دید بهرهبرداری (موشن گیت و گلوبال ویلیج) را جدی و مهم میدانم و تدوین استراتژی مناسب برای طراحی شهربازی یا تم پارکها در ایران بهشدت نیازمند تحلیلها و اتخاذ استراتژی مناسبی برای تدوین الگوی مناسب برای طراحی پروژههایی ازایندست هست.
حضور موزهها، پلازاهای عمومی، سیرک و نمایشهای هایتک و ایونتهای شبانه در قالبهای متنوع و حتی آتشبازی و نورافشانی شبانه را میتوان از عناصر تکمیلی این چرخه لذت دانست.
بنابراین، بهشخصه گلوبال ویلیج را میتوان سبک عمومیتری از تفریح و سرگرمی دانست. جایی که فارغ از تمرکز تماموکمال طراحان؛ مخاطب و غرفهداران هویت اصلی پروژه را در فرایندی پویا میسازند .
بر خلاف موشن گیت بیشتر نگاه سازندگان گلوبال ویلیج به پروژه با نگاهی موقت است و قاعدتا با این پیش شرط ما نباید منتظر شگفتی عجیب و غریبی در گلوبال ویلیج باشیم ، اما بعضی از این بناها با اینکه به صورت موقت ساخته شده اند مخاطب را به وجد می آورند و شگفت زده می کنند ! این شگفتی نتیجه هنر طراحان و البته بیشترشاید سازندگان گلوبال ویلیج است.
نورپردازی در گلوبال ویلیج فاقد استراتژی مشخصی است، مشخصاً میتوان گفت شهربازی از الگوی «لاسوگاسی» تبعیت میکند علاوه بر وال واشرها و پوینت لایتها، شیوههای بیان متنوعی در نورپردازی پروژهها دیده میشود. اما متأسفانه این تنوع در بعضی نقاط مخاطب را کمی دچار خیرگی میکند .
بارها فکر کردم که کدام شیوه و استراتژی در خصوص طراحی تم پارکها یا پارکهای تفریحی میتواند درست باشد. پاسخ این سؤال حاصل همفکری میانرشتهای تخصصهای متنوعی است که به نظر میرسد نیاز به استفاده درست از تجربههای موفق جهانی دارد، البته با ذکر این نکته که در تطبیق مناسبی باهویت و البته فرهنگ مردم کشورمان قرار بگیرد .
محسن سراجی (مدیرمرکزتوسعه و آفرینش فضاهای هنری سراج)
برای دیدن سایر تجربه های مدیریتی میتوانید به این صفحه مراجعه کنید.
صفحه اینستاگرام: saraajorg@